سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شهید حاج مسعود امیری

شهید در سال 1339 در یک خانواده متوسط و مذهبی درشهر کرمانشاه به دنیا آمد و تحصیلاتش را در همان شهر به پایان رساند. قبل از انقلاب در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت فعال داشت و در پخش اعلامیه و کتب و نوارهای مذهبی و انقلابی سهم بسزایی داشت و بارها در تظاهرات از سوی مزدوران رژیم ستم شاهی مورد تعقیب قرار گرفت.

                                        شادی روح شهدای مظلوم غرب صلوات    

بعد از انقلاب به عضویت گروه ذخیره (110) در آمد و سپس عضو گروه میثم تمار شد و جهت مقابله با ضد انقلابیون که در کردستان سر به شورش برداشته بودند، به اتفاق هم رزم شهید خود شهید حشمت الله رضوان مدنی و چندین تن از برادران عازم مهاباد شدند که پس از مدتی درگیری به وسیله یکی از افراد فاسد ضد انقلاب توسط نارنجک مجروح شد. در شهر هم همراه شهیدان حسن ، حشمت و هاشم رضوان مدنی به نگهبانی می پرداخت. بعد از مدتی پسر دایی ایشان (هاشم) به شهادت رسید و او اسلحه به زمین افتاده اش را برداشت و از طریق جهاد سازندگی به جبهه ها شتافت. شهید در سال 64 به همراه دو تن دیگر از برادران پایگاه مقاومت شهید آل طاهر را تشکیل داد. در سال 65 پسر دایی دوم وی شهید حسن رضوان مدنی به شهادت رسید که مصیبتی دیگر بر غمهایش افزوده گشت ولی در برابر ناملایمان و مصائب زندگی از خود صبر نشان داد.

در همان سال در کنکور سراسری دانشگاه ها در رشته پزشکی دانشگاه رفسنجان قبول شد و از اعضای فعال انجمن اسلامی بود. در سال 66 به سفر حج مشرف شدند و در راهپیمایی برائت از مشرکین شرکت داشت و در کمک به مجرومین و مصدومین جبهه خونین مکه فعالیت بسزایی داشت. شهید حاج مسعود امیری به همراهی پسر دایی شهیدش حاج حشمت الله رضوان مدنی جهت سرکوب کردن منافقین در عملیات مرصاد شتافتند و در تاریخ 7/5/ 67 پس از سالها مبارزه به همراه همسنگر خود شهید حاج حشمت الله به درجه والای شهادت نایل آمد.

 

وصیت نامه جهاد گر شهید مسعود امیری

بسم رب الشهدا و الصدیقین 

و من المومنین رجال صدقوامو عاهدوا... علیه و ...

با درود به رهبر کبیر انقلاب و بادرود به رزمندگان اسلامی و ارواح طیبه شهدا اینجانب مسعود امیری وصیتنامه خود را آغاز می کنم.

اگر به تشیع نگاه کنیم مشاهد می کنیم که تاریخ خونرنگ تشیع چیزی نیست جز حماسه و ایثار و به دنبال آن شهادت ها و مظلومیت همچنانکه اگر از صدر اسلام بنگریم علی (ع) مظهر عدل و شجاعت و حسن (ع) و حسین(ع) و .... همگی در راه خدا با جان و مال خویش جهاد کرده و سرانجام نیز در راه او شهادت را می خرند و با خدا وارد معامله می شوند و دیه خود را به گردن خدا می اندازند و به عهده چه خوب دیده پردازی است ( و من قبله فعلی دیه) و نیز در تاریخ روحانیت مبارز و آگاه نیز می بینیم که همگی در مقابل ظلم و جور قیام کرده و بر علیه آن سر به شورش بر می دارند و مردم نیز با رهبری پیر جمارانمان این نایب به حق امام زمان (عج) که در برابر ظالم همچنان کوهی ستبر و استوار می غرد و می خروشد آنچنان که با یک ندای سراسر جهان کفر و ظلم به وحشت افتاده و به دست و پا می افتد و هم او در برابر مردم آنقدر خودش را کوچک نشان می دهد که می گوید اگر به من خدمتگذار بگویند بهتر است و من نیز با الهام از ائمه معصومین و اسلام، عزیز از خداوند طلب شهادت در راه خودش را می نمایم و از جمیع گناهانی که مرتکب شده ام طلب استغفار دارم. اللهم الرزقنی توفیق الشهاده فی سبیک

و امیدوارم مردنی زیبا داشته باشم که باعث سرافرازی من و امتم در دنیا و آخرت باشد و با مرگم خدمتی هر چند کوچک به اسلام عزیز کرده باشم .

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی                تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او جانی ستانم جاودان                    او ز من تلقی ستاند رنگ رنگ

به خدا قسم مر گدر راه خدا برای من از هر عزیزی عزیزی تر است . بگذریم، از خانواده گرامیم می خواهم که بعد از من اگر شهید شدم ابداً برایم گریه نکنند چرا که شهادت دری است از درهای بهشت که خدا بر روی بندگان خاص خودش باز می کند.

ولی اگر به مرگ طبیعی مردم جا دارد که برایم گریه کنند چون واقعاً در این عصر کم سعادتی می خواهد که انسان شهید نشود، واز خانواده ام می خواهم که خرجی که می خواهند برایم بکنند در راه انقلاب و کمک به جبهه خرج شود و همچنین از آنها حلال خواهی می طلبم و از همسر عزیزم نیز می خواهم که اگر شهید شدم برای من گریه نکند و بلکه باید افتخار کند که شوهرش در راه حق کشته شدو اجرش نیز نزد حق محفوظ است و همچنین پول خمس را که دارم پرداخت کنند و به دوستان و آشنایان نیز اگر بدهکاری دارم پرداخت نمایند و از آنها نیز حلال خواهی کند و در پایان عرایضم از امت شهید پرور می خواهم که از روحانیت جدا نشوند و از اختلاف پرهیز کنند چرا که ((یدالله مع الجماعه)) و مواظب باشند که بزرگترین خطری که انقلاب را تهدید می کند انحراف از خط امام امت است . در پایان از همه حلال خواهی می نمایم و امیدوارم خداوند رحمان مرا ببخشد اگر نتوانستم مخصوصاً در این عصر کمکی به انقلاب بکنم.

در پایان از خانواده ام می خواهم که در داخل قبرم مقداری از تربت ابا عبدالله الحسین (ع) بگذارند و اگرخدا قسمت کرد راه کربلا باز شد در صورت امکان مرا در کربلا به خاک بسپارند.

والسلام

مسعود امیری ـ 7/62

به امید اتحاد جماهیر اسلامی هر چه زودتر در سرتاسر جهان به رهبری امام زمان (عج)




هیئت تحریریه وصال شهدا ::: پنج شنبه 87 شهریور 7::: ساعت 6:19 عصر
صلوات نذر لاله های شهید :
صلوات